محمدحسین محمدحسین ، تا این لحظه: 17 سال و 2 ماه و 30 روز سن داره

قلبهای کوچکم

بعدازمدتها دوباره سلام

از بعد از ماه رمضان وقت نکردم بیام توی وبلاگتون و مطلب بذارم .  بدجور درگیر کارهای شرکت بودم . هروقت که می آمدم سر کامپیوتر ترجیح میدادم کارهای عقب افتاده شرکت روانجام بدم . اما حالا که اومدم می خوام چندتا از عکسهای بچگی محمدحسین رو بذارم . محمدحسین و ریحانه: فداش بشه مامانی :   محمد بی دندون ... راستی بی دندون جونم اگه گفتی موهات چرا اینقدر بلنده ؟ بگم ؟ آبروت رو ببرم ؟ یواش میگم کسی نشنوه : اون موقع ها جنابعالی ، از آقای سلمونی یا شاید هم از قیچی ایشون یه کمی می ترسیدی  از وقتی می رفتی تا وقتی که با چشمهای سرخ برگردی پیشم تمام مغازه اون بنده خدا رو روی سر...
26 شهريور 1390

عکسهای بچگی زهرا و محمدحسین

سلام گلهای مامان . امروز دیگه نوبت  هر دوی شماست که عکسهاتون رو بذارم . اگه می خواهید ببینید بامن بیایید : این عکسها برای وقتیه که شما سه سال و نه ماه سن داشتی و محمدحسین هم تازه به دنیا اومده بود یعنی سال  85 . اون موقع ها خیلی دوست داشتی محمدحسین رو بغل کنی ولی من می ترسیدم که محمدحسین رو بغلت بدم . توی این عکسها هم کلی التماست کردم که مواظب باشی  ،         این هم عکس شما دوتا با ریحانه جون :   ...
17 شهريور 1390

چه خبر؟

سلام ،  هیچ خبر . سلامتی . الان ساعت نزدیک یازده شبه تازه از واردکردن سندها خلاص شدم و اومدم  سراغ وبلاگتون .  بدی کارکردن توی خونه اینه که وقت و زمان نمیشناسه . بابایی یک سری اسناد رو برای فردا لازم داره که باید تحویلش میدادم . البته خوبی کارکردن توی خونه هم اینه که ،‌هروقت بخواهی میری سر کار اون موقعی که بقیه همکارا مشغول کارهستند ، مامانی شما در خواب نازه همه با حجاب و پوشش سر کارن ، مامانی شما راحت و آزاد میشینه و کارش رو انجام میده . مامان های دیگه باید نی نی هاشون رو بذارن مدرسه و مهد ، مامانی شما هم کارش رو انجام میده ، هم بالای سر بچه هاشه . به موقع ...
6 شهريور 1390

خدایا!

خدایا! کمتر کسی است که گرفتار تلبیس هوای نفس نیست . کمتر کسی است که خود را حق نمی شمرد و دیگران را باطل نمی داند . ما را از این نیرنگ ناجوانمردانه شیطان مصون بدار .
6 شهريور 1390

نوبت کیه ؟

اگه گفتین امروز نوبت کیه که عکسهاشو بذارم ؟ آفرین درست گفتید  نوبت زهرا جون ، پس نگاه کنین : زهرا جونم اینجا می خواستم لباستو عوض کنم ، نمی ذاشتی . قربونت برم ، اینجا فقط سه ماهت بود که با روسری عکست رو گرفتم . عافیت باشه خانمی ، توی این عکس تازه از حمام بیرون اومدی ، کلاه گذاشتی  سرما نخوری . قربون دختر نماز خونم بشم . اگه گفتی اینجا کجاست ؟ با آقاجون و مامان جون منصوره  اینها رفته بودیم خونه عمو مهدی اینها . اینجا هم خونه خودمونه پیش بابایی هستی و مثلا داری نماز می خونی . توی این عکس اگه گفتی چه خبره ؟ روز تولد یکسالگی شماست . ...
5 شهريور 1390

خدایا!

خدایا ! تو که در امانت داری بی بدیلی ، کاش دینمان را هم به امانت نزد خود بپذیری ، چرا که اگر تو این دین را به امانت نستانی و محافظت نکنی ، بعید نیست که ما ازبیم رفتن ، رهایش کنیم یا به طمع ماندن ، خون بهایش کنیم .
5 شهريور 1390

عکسهای بچگی محمدحسین

محمدحسین جون الان نوبت شماست که چند تا از عکسهای بچگی شما رو بذارم این عکسها برای اواخرسال 85 که تازه به دنیا اومدی و اوایل سال 86 است . پهلوون مامان ، خوابهای خوب ببینی  ... عسل مامان به چی نگاه میکنی ؟ و روز به روز داری خوشگل تر می شی نفسم ... چرا این شکلی شدی مادر ؟ آخی ! اینم عکس محمدحسین و ریحان جیگر (دخترخاله و دخترعموی محمدحسین) هیچ میدونستی ریحانه جون ، فقط دوماه و بیست روز از شما بزرگتره . حرفش رو گوش کنی ها . باهم دوستهای خوبی باشین نفسهای من . محمدحسینم ، فعلا بسه . بقیه عکسهات رو که کمی بزرگتر شدی بعدا برات میذارم . البته دفعه بعد نو...
4 شهريور 1390

علی (ع)

  شهادت علی (ع) اگر چه مظلومانه است و فرق شکافته او اگرچه جگرسوز،  اما اساس مظلومیت علی (ع) ، نه در شهادت علی است و اوج مظلومیت او  نه در فرق شکافته او.   مظلومیت علی نه بر پایه سکوت علی استوار است و نه بر مبنای صبر علی ،  که صبر و سکوت ، تنها دو شاخه اند از راز درخت ستبر و تنومند مظلومیت علی .   و رمز مظلومیت علی در ناشناخته ماندن آن روز علی است .  در ناشناخته ماندن هنوز علی و در ناشناخته ماندن همیشه و هر روز علی است . (آقای سید مهدی شجاعی )   ...
1 شهريور 1390

اولین تجربه

زهرا جونم روزه ات قبول باشه ، روزه بیست و یکم ماه مبارک رمضان رو  کامل گرفتی ،  بهت تبریک میگم . خیلی خوشحالم .  هرچند که امسال روزه گرفتن برات واجب نشده ولی از اولین روز ، سعی کردی با روزهای دیگه سال یه تغییراتی در خودت بدی . هرروز برای سحری بیدارمیشی و سحری می خوری ، بعد روزه میگیری ،  تا بعدازاذان ظهر ، که ناهار می خ وری و آب و چیزهایی که هوس میکنی مثل بستنی ، باستیل وخوراکی های دیگه ،  بعد از نیم ساعتی دوباره روزه ات رو شروع میکنی و تا اذان مغرب دیگه هیچی نمی خوری . دیروز هم که روزه کامل گرفتی (قبول باشه) . امروز هم که می خواستم برای محمدحسین ناه...
1 شهريور 1390
1